سفارش تبلیغ
صبا ویژن


کیفیت زندگی

تحلیل تقوا

بر اساس این واقعیت­ها، معلوم می­گردد که انسان برای کسب موفقیت به نیرویی نیاز دارد تا با کمک آن بر دو کشش قوی حال گرایی و لذت گرایی چیره شود و وی را به سمت لذت آینده بکشاند. این نیرو باید بتواند انسان را از کارهایی که به آن علاقمند است (لذت حال)، باز دارد تا ناکام نگردد(محنت آینده) و به کارهایی که از آن گریزان است(محنت حال)، وادارد تا به کامیابی دست یابد(لذت آینده). پس ما به نیرویی نیاز داریم که با کنترل نفس، در مقام عمل هم بازدارنده باشد و هم وادارنده.  این نیرو همان چیزی است که در ادبیات دین، به نام «تقوا» شناخته می­شود. تقوا به معنی خویشتنداری و بازداری نفس بوده و کسی را که از توان خویشتنداری و خود نگهداری برخوردار باشد، «متقی» نامند. مرحوم شهید مطهری در این باره می‌فرماید: این کلمه از ماده «وقی» است که به معنای حفظ و صیانت و نگهداری است. معنای اتقاء، احتفاظ است ... بنا بر این، ترجمه صحیح کلمه تقوا «خودنگهداری» است که همان ضبط نفس است، و متقین یعنی «خود نگهداران».[1]

در ادبیات دین، رفتارهای مثبتی که ما را به موفقیت می­رساند، طاعت نامیده می­شود و رفتارهای نادرستی که انسان را به ناکامی سوق می­دهد، معصیت نامیده می­شود. امام علی(ع) می­فرماید: «هیچ طاعتی نیست، مگر آن که با سختی همراه است و هیج معصیتی نیست، مگر آن که با لذت همراه است. پس رحمت خدا شامل کسی باد که از شهوت جدا شود و هوس خود را ریشه کن کند.[2] بنا بر این، برای موفقیت باید از لذت­های آنی جدا شد. امام علی(ع) در باره نقش تقوا می­فرماید: «بدانید که گناهان (فجور) همچون اسبان چموش سرکشی هستند که گناهکاران بر آنها سوارند ولگامهایشان رها گشته است. چنین اسبانی سواران خود را در آتش فرو اندازند. بدانید که تقوا همچون مرکبهای رامی است که پرهیزکاران بر آن سوارند و افسارهای آنها را گرفته‌اند، چنین مرکبهایی سواران خود را به بهشت میبرند.»[3]  این حقیقت در ادبیات پیشوایان دین (علیهم السلام)، با تعابیرهای دیگری همچون: اجتناب، ترک، حصن، حرز، جنة، حاجز، وقایة، کف، عصمت، صیانت و مانند آن آمده است.[4] تقوا نیروی قدرتمندی است که به انسان «توان کنترل نفس» و مدیریت خواسته­های آن را می­دهد. تقوا به انسان «توان بازداری» از هر آنچه لذت بخش اما عامل ناکامی است، می­دهد. تقوا به انسان «توان انتظار کشیدن» می­بخشد تا از چمبره حال­گرایی آزاد و به لذت پایدار آینده بیندیشد. تقوا به انسان «توان به تأخیر انداختن ارضاء» می­بخشد تا بتواند از لذت آینده سوز امروز دست کشد. تقوا به انسان «توان مقاومت در برابر وسوسه» می­دهد تا اسیر هوس­های ناکام کننده امروز و خواسته­های ویرانگر اکنون نگردد. تقوا از طریق کنترل نفس، «لذت گرایی حال» را مهار می­کند و انسان را به لذت آینده متوجه می­سازد.

تقوا، چنان جایگاهی در کامیابی زندگی دارد که دانشمندان نیز به حقیقت آن اعتراف کرده­اند. دانشمندان بر اساس تجربه و آزمون و خطا، بالاخره به این نتیجه رسیدند که انسان به مهار نفس (Self-Control) نیاز دارد تا گرایش­های نادرست آن را کنترل کند. برخی دیگر با تأکید بر این که انسان برای موفقیت و کامیابی به توان تأخیر ارضاء (Delay Gratification) نیاز دارد، به وضوح، از چیزی به نام توان بازداری (Inhibition) و منع (Suppression) و مقاومت در برابر وسوسه (Temptation) یاد می­کنند.[5](IQ) که در هوش هیجانی بالا (EQ) می­دانند که یکی از مؤلفه­های آن، مهار نفس است.[6] همه اینها چیزی جز همان مفهوم تقوا نیست. این نشان می­دهد که تقوا، نه صرفاً یک مفهوم دینی، بلکه ضرورت زندگی است و بدون آن خوشبختی و کامیابی امکان پذیر نیست. برخی دیگر عامل موفقیت را نه در هوشبهر بالا

راه­های تقویت تقوا

1)  روزه بگیرید. روزه، سبب می­شود انسان از اذان صبح تا اذان مغرب، از لذت­های حلال چشم­پوشی کند. به همین جهت موجب تقویت توان انتظار کشیدن و به تأخیر انداختن ارضاء می­گردد. به همین جهت قرآن کریم فلسفه روزه را تقوا اعلام نموده است«...لعلکم تتقون».[7]

2)  از سرگذشت دیگران عبرت بگیرید. مطالعه تجربه زندگی دیگران، توان خویشتنداری را در انسان تقویت می­کند و رفتار انسان را برای رسیدن به موفقیت تنظیم می­نماید.

3)  دوراندیش باشید. دوراندیشی و عاقبت­نگری که در ادبیات دین از آن با نام حزم یاد می­شود، انسان را با پیامد منفی رفتارها آشنا کرده و از راه برانگیختن خوف، انسان را از آن دور می­سازد و همچنین انسان را با پیامدهای مثبت رفتارها آشنا کرده و از راه برانگیختن امید، انسان را به آن نزدیک می­سازد. بررسی آینده و در نظرگرفتن پیامد رفتارها، موجب می­شود تا انسان از لذت امروز که محنت آینده را درپی­دارد، دست کشیده و به محنت امروز که لذت آینده را درپی­دارد، دست زند. لذا به این توصیه رسول خدا(ص) توجه کنید که: «هر گاه خواستی کاری انجام دهی، در عاقبت آن بیندیش؛ اگر خوب بود اقدام کن و اگر بد بود، ترک کن.»[8]

چاپ شده در مجله سپیده دانایی



[5]  . ر. ک: جان. اچ. فلاول، رشد شناختی: ص 110.
[6]  . ر. ک: دانیل گلمن، هوش هیجانی.
[7] . بقره: 183.
[8]  . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 294، ح 890.

نوشته شده در جمعه 89/5/29ساعت 12:44 صبح توسط نظرات ( ) |

«قدرت مهار خود»

وقتی خداوند متعال، بهشت و دوزخ را آفرید، نخست به جبرئیل فرمود: به بهشت و آنچه برای اهل آن آماده کرده­ام، نگاه کن. وی، چنان آن را لذت بخش دید که گفت: به عزتت سوگند هر کس وصف آن را بشنود، حتماً وارد آن می­شود. آن گاه خداوند راه دستیابی به آن را با محنت و رنج، درآمیخت و بار دیگر نظر جبرئیل را پرسید. وی گفت: به تحقیق از آن ترسم که هیچ کس وارد آن نشود! سپس به وی فرمود: به سمت دوزخ برو و آنچه را برای اهل آن آماده کرده­ام، ببین. وی وضعیت را چنان دید که گفت: به عزتت سوگند کسی نیست که وصف آن را بشنود و داخل آن گردد. آن گاه خداوند راه آن را با لذت درآمیخت و دوباره نظر وی را جویا شد. جبرئیل در پاسخ گفت: به تحقیق از آن ترسم که همه وارد آن شوند و هیچ کس از آن نجات نیابد![1]

این، صرفاً یک حکایت و مربوط به آخرت نیست، داستان زندگی هر روز ماست و بلکه فراتر از آن، بیان­گر قانون زندگی است. لذا امام علی(ع) گزارش می­کند که رسول خدا(ص) هماره مردم را به این حقیقت توجه می­دادند که بهشت با محنت آمیخته است و دوزخ با لذت.[2] بهشت و دوزخ، نماد اعلای کامیابی و ناکامی­اند. در قطعه قطعه زندگی ما داستان بهشت و دوزخ جریان دارد. زندگی دنیا پر از داستانهای بهشت و دوزخ فراوانی است که پیش از آن واقعه عظیم رخ می­دهد. موفقیت تحصیلی را در نظر بگیرید که شیرین و لذت­بخش است، اما راه پرمشقتی دارد. سلامتی یک بیمار را در نظر بگرید که آرزوی همگان است، اما راه آن، مصرف داروی تلخ و تزریق آمپول دردناک و پرهیز از خوردنی­ها و آشامیدنی­های لذت بخش است و... اموری از این دست، داستان هر روز ماست. پرسش این است که چه باید کرد؟ حکایت بهشت و دوزخ، یک داستان واقعی بود که مبتنی بر سنن و قوانین زندگی است. تحلیل این قوانین می­تواند ما را در یافتن پاسخ یاری دهد.

تحلیل امور زندگی

امور پیش روی ما، حقیقت­هایی هستند که ماهیت خاص خود را دارند و قوانینی بر آنها حاکم است که بدون رعایت آنها، نمی­توان درست عمل کرد و به کامیابی دست یافت. لذا از ضرورت­های زندگی موفق، داشتن تحلیلی واقع­گرا از امور پیش روی زندگی است.

وقتی از منظر زمان به امور پیش روی خود نگاه می­کنیم، یا مربوط به «حال» هستند و یا مربوط به «آینده»[3]؛ بدین معنا که یا سود آنها، اکنون به ما می­رسد و یا در آینده. بنا بر این، از این منظر، ما دو مفهوم «حال و آینده» را در زندگی داریم. از سوی دیگر، از منظر خوشایندی و ناخوشایندی که به امور پیش روی خود نگاه کنیم، یا «محنت» دارند و یا «لذت»؛ بدین معنا که یا انجام آنها سخت و دشوار است و یا سهل و راحت. از این رو، با دو مفهوم دیگر به نام «لذت و محنت» هم رو به رو هستیم.

آنچه مهم است این که در صحنه عمل، این دو دسته از امور، جدای از هم وجود ندارند و با یکدیگر ترکیب می­شوند. این گونه نیست که برخی امور مربوط به حال یا آینده باشند و برخی دیگر مربوط به لذت و محنت، بدون این که ارتباطی میان آنها برقرار باشد. حال و آینده، تنها بستر زمانی تحقق امورند و لذت و محنت، ویژگی اموری هستند که در این بستر وجود می­یابند. از این رو، این دو دسته از امور در یکدیگر ضرب شده و چهار مفهوم جدید را به وجود می­آورند: «لذت حال» و «لذت آینده»؛ «محنت حال» و «محنت آینده». لذت، هم در حال قابل تحقق است و هم در آینده. محنت نیز هم در حال قابل تصور است و هم در آینده. لذا اموری که با آن رو به رو هستیم، گاه لذت حالی است و گاه لذت آتی. همچنین محنت، گاه حالی است و گاه آتی.

نکته مهم دیگر در باره نحوه چینش مفاهیم چهارگانه جدید در محور زمان است. در چینش این مفاهیم چهارگانه، تقابل و تضاد آنها با یکدیگر، یک اصل است و ما باید از مفاهیمی که در برابر یکدیگر قرار می­گیرند، یکی را برگزینیم. این گونه نیست که امور زندگی از جنس (لذت حال – لذت آینده) و یا (محنت حال – محنت آینده) باشند؛ بلکه به شکل ضربدری چیده می­شوند: (لذت حال – محنت آینده) و (محنت حال – لذت آینده)؛ لذا یا باید لذت حال و محنت آینده را برگزینیم و یا محنت حال و لذت آینده را. این، وضعیت امور و قانون حاکم بر زندگی ماست.

انسان به لحاظ طبع اولیه خود، «حال­گرا» و «لذت­گرا» است. بر اساس حال­گرایی، توان صبر برای آینده را ندارد و بر اساس لذت­گرایی، توان تحمل محنت را ندارد و از آن گریزان است. این را در دو نمونه­ای که در آغاز طرح کردیم به خوبی می­توان یافت. دانش آمور و دانشجو، ممکن است به لذت حال بیندیشد و از سختی درس و مطالعه گریزان باشد. و یا بیمار ممکن است به لذت اکنون خود بیندیشد و از داروی تلخ و آمپول دردآور فراری باشد. از این رو، بشر در انتخاب خود، به سراغ «لذت حال» می­رود و این نتیجه­ای جز محنت که همان شکست و ناکامی آینده است، در برندارد. موفقیت و کامیابی در معادله (محنت حال – لذت آینده) قرار دارد و البته این، سخت و دشوار است. در این وضعیت چه باید کرد؟ طبع انسان چیزی را می­طلبد و مصلحت انسان در چیز دیگر است!


[1] . ر. ک: السنن ترمذی، ج4، ص97.
[2]. نهج البلاغه، خطبه 176.
[3] . درست است که در محور زمان، گذشته نیز وجود دارد، اما گذشته، از امور پیش روی بشر نیست. اموری که باید در باره آنها تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم، یا مربوط به آینده است و یا مربوط به حال.
[4] . ده گفتار، صص 16 و 17.


نوشته شده در جمعه 89/5/29ساعت 12:36 صبح توسط نظرات ( ) |

به کلینیک خدا رفتم تا چکاب همیشگیم را انجام دهم فهمیدم که بیمارم...آنجا فشار خونم راگرفتند معلوم شد که لطافتم پایین آمده است.زمانی که دمای بدنم را سنجیدند دماسنج درجه ی اضطراب را نشان داد.آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه مهربانی نیاز دارم غرور سرخرگهایم را مسدود کرده بود...وآنها دیگر نمی توانستند به قلب خالیم خون برسانند.

به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آن ها را در آغوش بگیرم.براثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم!!

فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.

زمانی که از مشکل شنوایی شکایت کردم معلوم شد مدتی است که صدای خدا وقتی درطول روز بامن سخن می گوید نمی شنوم!

...وخدای مهربانم برای همه ی این مشکلات به من مشاوره ی رایگان داد.

به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که او برایم تجویز کرده است استفاده کنم.وآنرا به شما هم بگویم شاید مثل من باشید: 

-هر روز صبح دو لیوان نماز بنوشید.

-قبل از رفتن به محل کار و دانشگاه  و ...یک قاشق قرآن بخورید.

-هنگام مواجهه با هر نعمتی، سه بار الحمد لله بگویید و یک لیوان تشکر بنوشید.

-هر ساعت یک کپسول صبر یک فنجان برادری یک لیوان فروتنی بنوشید.

-زمانی که به خانه برمی گردید به مقدار کافی تبسم بنوشید.


نوشته شده در دوشنبه 89/5/25ساعت 1:33 صبح توسط نظرات ( ) |

روزه...
یعنی صبر کردن در برابر خواسته های حیوانی خویش.
روزه...
یعنی از بعد حیوانی برخواستن.از زمین سر برداشتن و به آسمان زیبای ایمان و انسانیت نگاه کردن ودر آن به پرواز درآمدن. 

 

 


نوشته شده در یکشنبه 89/5/24ساعت 2:40 صبح توسط نظرات ( ) |

الگوی اول و دوم: گشودگی و بسته بودن

برخی هر امر نوپدیدی را به صِرف نو بودن و به دلیل تازه بودنش می­پذیرند. جدید بودن، جاذبه­ای دارد که موجب دست کشیدن از امور قدیمی می­گردد؛ به قول معروف «نو که بیاد به بازار، کهنه می­شه دل­آزار». در طرف مقابل، برخی هر امر نوپدیدی را به دلیل بی­ریشه بودن و بی­سابقه بودنش رد می­کنند. ریشه­دار بودن، موجب اعتبار امور گشته و اعتماد افراد را جذب می­کند. به همین جهت از امور جدید به دلیل مبهم بودن، اعراض می­شود. جالب این که این دو الگو، منطق­های متفاوت و ریشه­ی مشترک دارند. اگر معتقد باشید که باید باز عمل کرد، منطق شما این است که «هر نوپدیدی خوب و هر کهنه­ای بد است.» و اگر معتقد باشید که باید بسته عمل کرد، منطقتان این است که «هر امر قدیمی خوب و هر امر نوپدیدی بد است.» هر چند این دو منطق متضادند، اما در یک چیز مشترکند و آن این که معیار ارزیابی را زمان می­دانند؛ البته یکی قدیمی بودن را خوب می­داند و دیگری نو بودن را. مسئله از دید هر دو گروه این است که فلان امر، قدیمی است یا نو؟ واپس گرا جزمی، به دلیل نو بودن با آن مخالفت می­کنند و نوگرایان جزمی به همین دلیل با آن موافقت می­کنند!

نقد:

این منطق داوری، کارآمد نیست. اگر ایثار و گذشت در گذشته وجود داشت و امروز رخت بربسته، دلیل نمی­شود که هر امر نوپدیدی بد باشد. و اگر وسیله­های نقلیه امروزین، بهتر از وسایل دیروز است، دلیل نمی­شود که هر امر قدیمی بد باشد. جزم­گرایی زمانی، راه به جایی نمی­برد. ایثار دیروز برای همیشه خوب است و ابزار دیروز برای امروز بد. بنا بر این نمی­توان الگوی واکنش به تغییرات و نوپدیدها را بر اساس زمان پدیده­ها بنا کرد.
الگوی سوم: گشودگی هوشمندانه
بر اساس الگوی سوم، واکنش به نوپدیدها را باید بر اساس محتوای پدیده­ها قرار داد. در این الگو مسئله این نیست که کدام قدیمی است و کدام نو؛ بلکه مسئله این است که کدام مصلحت است و کدام مفسده. هر آنچه به مصلحت بشر باشد و سرنوشت او را به نیکی رقم زند یا تهدید نکند، خوب است، حتی اگر قدیمی بوده و در زمان حاضر خلاف آن به بازار آمده باشد. و هر چه به زیان بشر بوده و سرنوشت او را تباه می­کند، بد است، حتی اگر نو و جدید باشد. در این الگو، نسبت به نوپدیدها، نه به طور مطلق بسته عمل می­شود و نه گشوده؛ بلکه هوشمندانه و نقادانه به آن نگاه می­شود. اگر امر نوپدید به مصلحت بشر باشد و یا به زیان او نبوده و یا زندگی او را راحت­تر و روان­تر می­سازد، پذیرفته می­شود، در غیر این صورت، رد می­شود. این، منطق اسلام است. شاید بتوان منطق اسلام را «گشودگی هوشمندانه و نقادانه» نامید. رویکرد اسلام، گشودگی است، نه بسته بودن. اسلام نسبت به هر پدیده نوی، به صِرف نو بودن بسته عمل نمی­کند؛ بلکه گشوده عمل می­کند و این گشودگی یعنی به دور از پیش داوری آن را مورد بررسی قرار می­دهد. اگر مصلحت بود، می­پذیرد و الا رد می­کند و بر سر این به شدت ایستاده است. از این رو می­توان منطق اسلام را با ویژگی «جزم­گرایی محتوایی» توصیف کرد. در توضیح الگوی اسلام باید به سه نکته توجه نمود: یکی این که زمان در حال تغییر است و هر رو مسایل نوپدید دارد؛ این به عنوان یک واقعیت. دیگری این که نظام ارزیابی و داوری بر اساس مصالح عمل می­کند، نه زمان. از این رو، مسایل نوپدید به خاطر نوبودنشان، نه الزاماً خوب هستند و نه بد؛ این به عنوان یک مسئله ارزشی. نکته سوم از تعامل این دو به دست می­آید. نظام ارزشی ثابت است و به شدت باید به آن پایبند بود. حال در مواجهه با مسایل نوپدید چند حالت پیش می­آید: یا مسئله مربوط به نرم افزار زندگی است و یا سخت افزار. اگر مربوط به نرم افزار باشد که موجب تحول در افکار و اخلاق می­گردد، یا به معنای تغییر در اصول می­باشد که اینجا به شدت باید بسته عمل کرد. روایاتی که در حرمت بدعت و نوآوری در دین گفته شده­اند به این قسم مربوط می­شوند. و یا به معنای تعالی و تکامل مسایل نرم افزاری می­باشد که اینجا باید گشوده عمل کرد. تأکیدات مکرر اسلام بر دانش آموزی و تعقل و اجتهاد پویا به این قسم مربوط می­شود. همچنین آیات و روایاتی که مردم را به ترک آئین پیشینیان و پذیرش توحید دعوت می­کنند، در این راستا قرار می­گیرند.
اما اگر مسئله نوپدید، مربوط به سخت افزار زندگی باشد که پیدایش آن تحولی در وسایل گذران زندگی ایجاد می­کند، باید میان اصل ابزار و استفاده از آن تفکیک قائل شد. بی­تردید نست به اصل وسیله باید گشوده عمل کرد. اما نسبت به استفاده آن، دو حالت دارد: یا استفاده ارزشی دارد یا ضد ارزشی. اگر استفاده ارزشی داشته باشد، نسبت به استفاده نیز گشوده عمل می­شود. اما اگر استفاده ضد ارزشی داشته باشد، باید نسبت به این نوع استفاده بسته عمل کرد و نسبت به طراحی استفاده جدید، گشوده عمل کرد و نوآوری داشت. 
 در متون دینی این مسئله به صورت گوناگون و با تعبیرهای مختلف وارد شده که در ادامه به برخی از آنها اشاره می­شود:
1. گشودگی در دانش و اندیشه: در قرآن کریم خداوند متعال به کسانی مژده می­دهد که سخنان را می­شنوند و بهترین را می­پذیرند: (فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ). اولاً تعبیر «استماع / شنیدن» نشان می­دهد که رویکرد مورد توصیه اسلام در برابر سخن دیگران، گشودگی است، نه بسته بودن و نفی کردن کور. ثانیاً تعبیر «احسن / بهترین» نشان می­دهد که گشودگی به معنی پذیرش مطلق نیست، بلکه باید مورد بررسی قرار گیرد. اگر خوب ارزیابی شد، گشودگی در مقام پذیرش و عمل نیز صورت می­گیرد که تعبیر «اتباع» بیان­گر آن است و اگر بد ارزیابی شد، نسبت به آن باید بسته عمل کرد. ثالثاً در معارف اسلامی از این گونه افراد به عنوان «خردمندان» و «هدایت یافتگان» یاد شده است. در ادامه آیه شریفه چنین آمده است: (أُوْلَـئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ
). امام کاظم(ع) نیز از این گروه به عنوان اهل خرد و فهم یاد کرده است.
تآکیدهای پی در پی دین به کسب دانش و معرفت در همین راستا قابل تحلیل است. این که انسان باید  پرسشگر (ر. ک: علم و حکمت در قرآن و حدیث: ج 1 ص 344 ح 968 - 952) و اهل تفکر و بررسی باشد (ر. ک: همان: ص 346 ح 970 – 969) و سخن حق را از هر که باشد بپذیرد (ر. ک: همان: ص 384 ح 1000 – 975) و از آراء و نظرات دیگران استقبال کند (همان: ح 974 – 971) و با آنان مشورت نماید(ر. ک: میزان الحکمة: ج 6 ص 85 عنوان «مشورت») همگی در راستای گشودگی به تجربه در حوزه دانش و معرفت قابل تحلیل است. حضرت عیسی(ع) به حواریون خود می­فرماید: اى گروه حواریان! بوىِ گند روغن چراغ، شما را چه زیان، اگر [نور] چراغش به کارتان آید، دانش را نیز از هر که دارد فراگیرید و به کردار او منگرید. (المحاسن برقی: ج 1 ص360 ح 772) این امر جز با گشودگی به تجربه ممکن نمی­باشد.
همچنین در فرهنگ اسلامی به نسبت به مسافرت در زمین برای یادگیری و عبرت آموزی سفارش زیادی شده است.(ر. ک: خردگرایی در قرآن و حدیث: ص 106) از حضرت داوود علیه السلام نقل شده که: به دانشمند بگو که عصا و کفشى آهنین برگزیند و در جستجوى دانشْ حرکت کند تا عصایش بشکند و کفشهایش پاره شود.(السنن دارمی : ج 1 ص 147 ح 571) حضرت علی(ع) نیز در نامه 31 نهج البلاغه به فرزندشان می­نویسد: «فرزندم! من اگر چه به اندازه عمرِ [ مجموعِ ]پیشینیان ، عمر نکرده ام ، اما در کردارهاى آنان نگریسته ام ، و در اخبار و سرگذشتشان اندیشیده ام ، و در آثارشان سیر کرده ام تا آن جا که چونان یکى از آنان شده ام و بلکه با مطالعه تاریخ آنان ، گویا پا به پاى اوّلین تا آخرین آنها عمر کرده ام . پس حوادث زلال را از تیره ، و سود آنها را از زیانشان بازشناختم.» به فرزندش نیز توصیه می­کند که او نیز چنین باشد. اینها نیز نشان از گشودگی به تجربه می­باشد.
2. گشودگی در آداب و سنت­ها: آداب و سنت­های جدید نمونه دیگری برای گشودگی است. اسلام بر اساس منطق خود، از طراحی آداب و سنت­های نیک و شایسته استقبال نموده است. این جز با به رسمیت شناختن گشودگی به تجربه­های جدید ممکن نمی­شود. و البته بر اساس همان منطق، در برابر طراحی سنت­های ناشایت نیز به شدت ایستاده است. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله می­فرماید: هرکه سنّت نیکویى بگذارد که پس از مرگش بدان عمل شود ، هم اجر خودش را دارد وهم به اندازه اجر کسانى که به آن عمل مى کنند ؛ بى آن که از اجر ایشان چیزى کم شود. و هرکه سنّت ناپسندى بنهد و پس از مرگش بدان رفتار شود ، گنهکار است و به اندازه گناهان کسانى که به آن سنّت عمل مى کنند نیز برایش گناه باشد ؛ بى آن که از گناه آنان چیزى کم شود. (کنز العمّال : ح 43079)
3. گشودگی در ابزار: حوزه ابزار و وسایل زندگی از دیگر امور تغییر پذیر و تحول­خواه است که می­تواند نمونه­ای برای گشودگی باشد. دین، نه تنها گشودگی در این قلمرو را رد نکرده، بلکه رویکردی مثبت و تشویقی نسبت به آن دارد. به تصریح قرآن کریم، ذوب فلز و ساخت زره برای جنگجویان نخستین بار توسط یکی از پیامبران خدا(حضرت داوودعلیه­السلام) صورت پذیرفت.(سوره سبأ: آیه 10 و 11، سوره انبیاء: آیه 80) در روایات نیز وارد شده که اموری مانند بافندگی و خیاطی و نوشتن نخستین بار توسط پیامبان صورت گرفته است.(ر. ک: میزان الحکمة: ج 6 ص 361) امام علی(ع) صنعت گران و بازرگانانی را که اهل خطر و تجربه­اند و منافع و اسباب آسودگى مردم را از راه هاى دشوار و دور، خشکى و دریا، و دشت ها و کوهساران و جاى هایى که مردم در آن گرد نیایند و جرئت رفتن به آن نکنند، به دست مى­آورند، می­ستاید و سفارش آنان را به مالک اشتر می­نماید. (نهج البلاغه: نامه 53)
دقیقاً همین منطق در عصر حاضر توسط امام خمینی(ره) پیگیری شد. ایشان، نه پس از انقلاب بلکه   در تاریخ 26 فروردین 1343 پس از آزادی از زندان اعلام کردند ما که نمى‏گوییم مى‏خواهیم مثل کسانى زندگی کنیم که هزاران سال پیش در غارها زندگى مى‏کردند؛ کدام روحانى به شما این حرف را زده؟ کدام روحانى گفته است که ما با فلان مظاهر تمدن مخالفیم؟ (صحیفه امام، ج‏1، ص: 299 با کمی تصرف)
در تاریخ 20 دى 1357 در پاسخ به این پرسش خبرنگار رادیو- تلویزیون لوکزامبورگ از ایشان می­پرسد: آیا حکومت اسلامى حکومتى قهقراگرا نیست؟ تصریح می­کند که «دولت اسلامى قهقراگرا نیست و با همه مظاهر تمدن موافق است مگر آنچه که به آسایش ملت لطمه وارد آورد و با عفت عمومى ملت منافات داشته باشد.» (صحیفه امام، ج‏5، ص: 417) این نشان می­دهد که گشودگی به تمدن مشروط است، نه مطلق. در سخنرانی 16 تیر 1358نیز که با محوریت آزادى و تمدّن در جمع بانوان مکتب ولىّ عصر صورت گرفته نظریه «گشودگی مهار شده» به مظاهر تمدن را مطرح کرده و می­فرماید: اسلام با هیچ تمدنى مخالف نیست. با دلبستگى‏ و محدود شدن مخالف است که تمام همت ما این باشد که خوب بخوریم، خوب بخوابیم و خوب شهوات... همه مظاهر تمدن را انبیا قبول دارند، لکن مهار شده؛ نه مطلق و رها... (صحیفه امام، ج‏8، ص: 517 با کمی تصرف)
البته بوده­اند برخی روحانیونی که با مظاهر تمدن مخالفت کرده­اند، اما به تعبیر ایشان، این صرفاً به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى، خصوصاً فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود که آنان با اختراعات و پدیده‏ها برخورد احتیاط آمیز کنند.(صحیفه امام: ج 21 ص 277) اما همان گونه که گذشت، ایشان به عنوان مجتهدی روشن­بین و اصول­گرا میان ابزار و استفاده تفکیک قائل می­شود و به خاطر استفاده نادرست برخی، اصل ابزار و مظاهر تمدن را نفی نمی­کند؛ بلکه با نگاهی نقادانه مظاهر تمدن را اخذ و استفاده­های نامشروع آن را نفی می­کند. در حقیقت ایشان قائل به طراحی استفاده­های معقول و مشروع برای مظاهر تمدن است.

نوشته شده در : شماره 29 سپیده دانایی

 


نوشته شده در شنبه 89/5/23ساعت 12:57 صبح توسط نظرات ( ) |

   1   2   3   4      >

Design By : Pichak